دفترچه یادداشت ری را

ساخت وبلاگ
یک اتاق سرد ، ضعف از بی غذایی ، کادر نسبتا مردانه ی اتاق عمل ، لباس نیمه عریان و دستانی که با سُرم بی حرکت شده اند ...این فضا طوری معذبم میکند که وقتی آقای دکتر بیهوشی و دستیارش ، خودشان را به من معرفی میکنند ، دیگر میزنم زیر گریه ...دلداری دکترها  آرامم نمیکند ...دستیار  بیهوشی مجدد مرا روی تخت می نشاند ، دستانش را روی شانه هایم میگذارد و مرا به  آغوش میکشد ... آنقدر آن بغل گرفتن و حرفهای درگوشی اش تسکینم میدهد که  دلم می خواهد درجا ببوسمش !کمک میکند تا دوباره روی تخت دراز بکشم و اینبار دکتر بیهوشی ماسک اکسیژن را میگذارد، و ریز به ریز کارهایی که در حال انجام دادن است را برایم تشریح میکند.آخرین کلامش که گفت " دیگر چشمانت را ببند ، تو  به خواب خواهی رفت "، با موسیقی بی کلامِ ملایمی که در اتاق عمل شروع به پخش شد ؛ در هم می آمیزدو من دیگر هیچ چیز به یاد نمی آورم ....پی نوشت:این چند روز ،  بارها و بارها لحظاتِ قبل از بیهوشی، در ذهنم مرور می شود ... بواقع آن دختر استخوان درشت و هیکلی ، نمازش را به  کدامین قبله میخواند ، که این چنین فرشته وار مرا در آغوش کشید؟در دامن کدامین فرهنگ و مذهب بزرگ شده که با منی، که ملیتی متفاوت دارم، اینگونه وسط اتاق عمل ، دست روی شانه هایم میگذارد و  برایم حرفهای درگوشی میزند ... ؟دنیا پر از خیانت ، دروغ ، کثیفی ، سیاست و ادمهای پلیدهدنیا پر از مهربونی ، خوبی ، زیبایی و آدمهای عاشق و دوست داشتنیهو امروز چقدر متعصبانه تصمیم میگیرم که در جلوه ی مهربانی این دنیا سهیم شوم و سهم خودم را به کائنات برگردانم ...موقع تعریف برای حامد , گریه ام گرفت ... حالا موقع ثبت آن دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 166 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 11:40

فدای سرت که بهت گفتن سنت به هجده رسیده و دیگه تحت حمایت بهزیستی نیستی.فدای سرت که هرجا رفتی به در بسته خوردی که بودجه ندارن ازت حمایت کنن.نوش جونت قبولی دانشگاه سراسری و نمرات خوبِ ترم اولت.نوش جونت شادیِ بعدِ از قولی که ازم گرفتی.نوش جونم که انقدر خوشحالم که خودم انتخاب رشته ات رو انجام دادم.نوش جونم از این همه حس خوب ، که قراره یه مامان لنگ دراز بشم !!ثبت با سند برابر است :تو به قولت عمل کردی و حالا نوبت منه.تو چهار سال دیگه اینجایی و من هر کاری لازم باشه برات انجام میدم ،فقط خوب درس ت رو بخون و به هیچی جز این فکر نکن.2022 ژانویه 29من بدون روتوش:یه عمر توو دفترچه یادداشت واسه بابا لنگ دراز نامه نوشتم.غافل از اینکه یه روز قراره خودم مامان لنگ دراز بشم !چقدر شعر نوشتیم برای بارانـــــغافل از این دل دیوانه ، که بارانــی بود ! + نوشته شده در  شنبه نهم بهمن ۱۴۰۰ساعت &nbsp توسط ری را  دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 192 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 11:40

خونه , اولین عکس , آخرین پیاده روی , شبای کریسمسی , شهر جدیدیه دوره ی فول بحرانی که بخیر گذشت ....تولدت مبارک جانانم   + نوشته شده در  جمعه بیست و دوم بهمن ۱۴۰۰ساعت &nbsp توسط ری را  دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 161 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 11:40